زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای روح آفــتـاب چــرا پـا نــمی شوی بانـوی بو تـراب چــرا پـا نمی شوی پهلوی من هم از خبـر رفتنت شکست رکنم شده خـراب چرا پـا نمی شوی با قطره قطره اشک سلامت نموده ام زهـرا بــده جـواب چــرا پا نمی شوی خورشیـد لطمه دیده ی حیدر بلند شـو بر جـمع مــا بتـاب چـرا پا نمی شوی رفتی و روی صورت خود را کشیده ای ای مـادر حــجـاب چــرا پا نمی شوی بی تو تــمـام ثـانیه هــا دق نـمــوده اند رفته زمـان بر آب، چرا پا نمی شوی روی کبـود تو به نگـاهــم اشـاره کرد مُردم از این خطاب چرا پا نمی شوی می میرد از تنـفس دلـگیر کوچــه هـا این غنچه های ناب چرا پا نمی شوی |